ادراک عبارت است از “فرایندی که بهوسیلهی آن، افراد پنداشتها و برداشتهایی را که از محیط خود دارند، تنظیم و تفسیر میکنند و بدین وسیله به آن معنا میدهند.”
مسئلهی اصلی در مورد ادراک این است که میتواند مطابق با واقعیت باشد یا نباشد. ضمنا معمولا برداشتهای افراد مختلف در مورد یک موضوع واحد متفاوت است. مثلا در سازمانها خیلی اوقات اگر از افراد مختلف در مورد رضایت آنها از شغلشان پرسیده شود، پاسخهای متفاوتی دریافت میشود. حتی افراد شاغل در مشاغل مشابه ـ مثلا کارکنان یک واحد سازمانی ـ هم از نظر رضایت شغلی نظرات مختلفی دارند. چرا این اتفاق رخ میدهد؟
در مباحث رفتار سازمانی برای این پدیده توجیهات مختلفی در نظر گرفته شده است. این توجیهات در قالب عوامل مختلفی که روی ادراک افراد نسبت به یک موضوع تأثیرگذار باشند ارائه شدهاند:
۱- شخص ادراککننده: هنگامی که فرد به پدیدهای در دنیای بیرونی نگاه میکند و سعی میکند تا آنچه را میبیند برای خودش تفسیر کند، تفسیر او بهشدت تحت تأثیر ویژگیهای شخصی او قرار میگیرد. مثلا برای یک کارکن رضایت شغلی به حقوق و مزایای شغلی مکفی باشد و برای دیگری لذت بردن از انجام کار. فرد دیگری ممکن است رضایت شغلی را شرایط کاری بدون استرس و دغدغه تعریف کند. در اینجا مشاهده میشود که تفسیر افراد مختلف از یک موضوع واحد تا چه حد وابسته به دیدگاههای آنها است.
۲- موضوع مورد ادراک: ویژگیهای خود موضوع مورد مشاهده هم بر تفسیر افراد از آنها تأثیرگذارند. مثلا افراد جذاب در مقایسه با افراد غیرجذاب تأثیرگذاری بیشتری روی دیگران دارند.
۳- موقعیت: زمینهای که پدیدهها و موضوعات دنیای واقعی در آنها مشاهده میشود نیز بر برداشتها و تفسیرهای افراد تأثیرگذارند. بهعنوان مثال ممکن است فردی مدیرعامل یک شرکت بزرگ را در یک مهمانی ببیند ولی چون او را نمیشناسد برایاش اهمیتی نداشته باشد. اما فردای همان روز این فرد مدیرعامل را در یک برنامهی تلویزیونی ببیند.
در مباحث رفتار سازمانی و بهصورت خاص در تئوری اسناد برای هر یک از این سه عامل عوامل زیرمجموعهای هم در نظر گرفته شدهاند که عبارتند از:
اما آشنایی با ادراک فردی در زندگی ما در سازمان بهعنوان مدیر چه تأثیری بر شیوهی مدیریتی ما خواهد داشت؟ چه استفادهای میتوانیم از تحلیل ادراک فردی بکنیم؟ این موضوعی است که در پست بعدی بدان خواهیم پرداخت.
یک دیدگاه